پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : love song
به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش به سلامتی پدری که «نمی توانم» را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش «هرگز» نشنیدم به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه ! سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . . به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن.. همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود… ولی پدر … پدرم هر وقت می گفت «درست می شود» … تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ می باخت…! وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |